بدون عنوان
مامانی 17 آبان از صبح درد داشتم
گل خشگلم عجله داری واسه بدنیا اومدن
ساعت 9 شب رفتم بیمارستان که گفتن تو عجله داری و داری میای
خیلی خوشحالم که به روز تو اغوشت کشیدنت نزدیک شدم
چون ساعت 6 غذا خورده بودمک دکتر گفت تا ساعت 12 باید صبر کنیم
ساعت 12 رفتم اتاق عمل
پسرم مامانی خیلی شیک و باکلاس رفت تو اتاق عمل .
ارایش کرده و موهامم بافت کرده بودم
91/7/18 گلم ساعت 00.40 بامداد به دنیا اومدی
پسرم مبارک بدنیا اومدنت
افتخار پا گذاشتنت به زندگی و به برگ ریزون پاییز دادی
مامانی وقتی اوردنت کنارم انگار خدا تمام خواسته هامو براورده کرده بود
دیگه هیچ آرزومی تو ذهنم نبود سالم بودن تو و سالم به دنیا اومدنت بزرگترین ارزوم بود که براورده شده بود
خیلی خوشحالم که تو پسر گلمی
مامانی اسمتو گذاشتیم سورل یعنی آخرین پهلوان
عزیز دلم تو 3.80 کیلو وزنت بود
50 قدت بود
واسه اولین بار بهت شیر دادم
خدایا شکرت . ممنونم .